ترجمه جديد از قرآن كريم

پدیدآورحسین استاد‌ولی

تاریخ انتشار1388/10/05

منبع مقاله

share 2004 بازدید
ترجمه جديد از قرآن كريم

حسين استاد ولي
(ترجمه آقاي سيدكاظم ارفع)

معمولاً در هر نقدي، مطالبي كلي درباره موضوع آن نقد مذكور مي‏گردد؛ و در مقدمه نقدهايي كه بر ترجمه‏هاي قرآن كريم نگارش مي‏يابد، سخن از جواز يا ضرورت ترجمه قرآن و همچنين بحث از لزوم نقد و آداب آن، و نيز سخن از شرايط ترجمه مطلوب، شرايط مترجم و آگاهي‏هاي او از علوم مختلف و رويكرد خوب مترجمان گرامي به ترجمه قرآن كريم به ميان مي‏آيد. به نظر من اين گونه بحثها را در اثر تكرار فراوان، بايد مفروغ‏عنه دانست و پرداختن به آنها را از نوع اثبات ضروريات شمرد. از اين رو از مباحث فوق چشم مي‏پوشم و بدون مقدمه به اصل بحث مي‏پردازم.
مقاله‏اي كه اكنون پيش‏روي شماست، حاوي نقد يكي از دو ترجمه جديد قرآن كريم است كه به تازگي به بازار كتاب عرضه شده‏اند. هنگام نوشتن مقاله بنا داشتم هر دو ترجمه را در يك گفتار به نقد و بررسي بنشينم، ولي در اثر حجيم شدن نوشته، هر يك از اين دو ترجمه را به يك مقاله اختصاص دادم، كه اينك مقاله اول را از نظر مي‏گذرانيد.

1. ترجمه آقاي سيد كاظم ارفع

اين ترجمه در سال 1381 توسط انتشارات فيض كاشاني در 5200 نسخه به چاپ رسيده است. مزيت اين ترجمه در رواني عبارات و خوشخواني آنهاست. عبارات آن بسيار ساده و بي‏پيرايه و قابل فهم عموم است و هر كس مي‏تواند به راحتي از اين ترجمه استفاده كند و مترجم محترم در اين راه توفيق خوبي حاصل كرده است. از نظر حروفچيني و چاپ نيز در حد مطلوب است، به ويژه آنكه شماره آيات در ترجمه سر سطر آورده شده و كار خواننده را آسان‏تر كرده است.
اما معايب و ايرادات آن هم كم نيست؛
اولاً فاقد مقدمه يا مؤخره مترجم است؛ از اين رو نمي‏توان از روش كار وي آگاه شد.
ثانياً هيچ گونه شرح و توضيحي ـ ولو در موارد ضروري ـ داده نشده، لذا ممكن است خوانندگان گرامي درباره برخي آيات دچار شبهه شوند. بديهي است كه ترجمه صِرف بسياري از آيات قرآن كريم بدون توضيحات لازم، چه در مسائل فقهي و چه در مسائل كلامي، ايجاد شبهه مي‏كند و در موارد تاريخي نيز موجب ابهام مي‏گردد كه بايد ابهام‏ها زدوده شود.
ثالثاً بي‏دقتي‏هاي فراواني در آن به چشم مي‏خورد كه در يك نگاه اجمالي حدود 40 مورد از اشتباهات غير قابل گذشت در نظر آمد كه اكنون به 30 مورد از آنها اشاره مي‏شود:
1. بقره، 106: ما ننسخ من آية او ننسها نأت بخير منها او مثلها.... «هيچ حكمي را محو نمي‏كنيم و يا متروك نمي‏سازيم، مگر آنكه بهتر از آن يا همانندش را جايگزين آن مي‏نماييم». در اين آيه «ما» در «ما ننسخ» كه شرطيه است «ما»ي نافيه گرفته شده و براي اصلاح معناي آيه يك «الاّ» (مگر) كه در آيه نيست در ترجمه افزوده گشته است.
2. بقره، 187: علم اللّه‏ انكم كنتم تختانون انفسكم... «خداوند مي‏دانست كه شما دلهاي خويش را به خيانت وامي‏داريد... و بخوريد و بياشاميد تا از طلوع صبح رشته سپيد از رشته سياه براي شما آشكار گردد».
اولاً «انفسكم» به «قلوبكم» ترجمه شده و صحيح آن چنين است: «خداوند مي‏دانست كه شما (به سبب نزديكي با همسرانتان در شبهاي ماه رمضان) به خود خيانت مي‏ورزيد...».
ثانياً اشتباه برخي از مترجمان تكرار شده و «الخيط الابيض من الخيط الاسود» كه مراد خط سپيد فجر از خط سياه شب است، به تشخيص رشته سپيد از رشته سياه در روشنايي فجر، ترجمه شده است.
3. بقره، 188: وتدلوا بها الي الحكام «... و براي خوردن قسمتي از مال مردم به گناه بخشي از آن را نزد حكام جور مي‏فرستيد...» در اينجا «تدلوا» كه عطف به «لاتأكلوا» و فعل نهي است، به صورت «تدلون» ترجمه شده، يعني «نفرستيد» به «مي‏فرستيد».
4. نساء، 33: و لكلّ جعلنا موالي مما ترك الوالدان والاقربون... «براي همه وارثان از ميراث پدر و مادر و نزديكان سهمي قرار داده‏ايم».
در اينجا معلوم نيست كه كلمه «سهمي» را از كجا آورده‏اند؟ و كلمه «موالي» هم ترجمه نشده است و شايد «سهمي» را ترجمه «موالي» قرار داده است! در صورتي كه اين آيه را دو گونه مي‏توان ترجمه كرد:
الف) و براي هر مالي كه پدر و مادر و نزديكان به جاي نهند وارثاني قرار داده‏ايم.
ب) و براي هر ميتي نسبت به مالي كه به جاي نهد وارثاني قرار داده‏ايم كه آنها پدر و مادر و نزديكانند.
5. مائده، 62: وتري كثيراً منهم يسارعون في الاثم والعدوان... «و مي‏بيني كه بسياري از آنها در انجام گناه و دشمني و خوردن مال حرام بر يكديگر سبقت مي‏گيرند...».
در اينجا «يسارعون» (پيش مي‏تازند) به صورت «يتسارعون» و «يتسابقون» (بر يكديگر سبقت مي‏گيرند) ترجمه شده است. منظور آيه اين كه لازم نيست با يكديگر مسابقه دهند و بر يكديگر سبقت گيرند، بلكه هر يك بدون توجه به ديگري به سوي اين كار پيش مي‏تازد.
6. مائده، 63: لولاينهيهم الربّانيّون والأحبار... «اگر علماي يهود و نصارا آنها را از سخنان گناه و حرام‏خواري مانع نمي‏شوند چه بدعمل مي‏كنند». در اينجا «لولا» كه براي تحضيض و به معناي «چرا نهي نمي‏كنند» است، لولاي شرطيه و امتناعيه به معناي «اگر نهي نمي‏كنند» گرفته شده است.
7. انعام، 30: و لو تري اذ وُقِفوا علي ربّهم... «و اگر ببيني آنها را در آن هنگام كه در پيشگاه پروردگارشان ايستاده‏اند...». در اين آيه «وُقِفُوا» فعل مجهول (بازداشت شده‏اند) به صورت وَقَفُوا فعل معلوم (ايستاده‏اند) ترجمه شده است.
8. انعام، 108: ولاتسبّوا الذين يدعون من دون اللّه‏... «به آناني كه غير خدا را مي‏خوانند ناسزا نگوييد تا آنان از روي دشمني و ناداني به خداوند ناسزا گويند». در اينجا «الذين» كه به بتها برمي‏گردد و در واقع مفعول «يدعون» است، به مشركان برگردانده شده و در واقع فاعل «يدعون» قرار داده شده است. معناي صحيح آيه چنين است: «به آنهايي كه مشركان به جاي خدا مي‏خوانند (يعني به معبودهاي مشركان) ناسزا نگوييد تا آنان نيز از روي دشمني و ناداني به خداوند (كه معبود شماست) ناسزا نگويند».
9. اعراف، 156: انا هدنا اليك «ما به سوي تو هدايت يافته‏ايم». «هدنا» كه از «هود» است (بازگشتيم) به صورت «هدينا» كه از «هدي» است (هدايت يافته‏ايم) ترجمه شده است.
10. يوسف، 41: يا صاحبي السجن «اي هم زنداني‏هاي من». اين اشتباه در بسياري از ترجمه‏ها رخ داده كه ياي تثنيه به جاي ياي متكلم دانسته شده و كلمه «مَن» اضافه گرديده است، در حالي كه در اصل «يا صاحبين السجن» بوده كه نون تثنيه در حالت اضافه حذف گرديده و «يا صاحبي السجن» شده است. بنابراين «اي دويار زنداني» صحيح است.
11. حج، 11: و من الناس من يعبد اللّه‏ علي حرف... «بعضي از مردم خدا را فقط با زبان عبادت مي‏كنند».
در اينجا «حرف» به معناي فارسي آن كه سخنِ زباني است ترجمه شده، در صورتي كه «حرف» به معناي «طرف» است. معناي صحيح: «خدا را يك‏طرفه عبادت مي‏كنند.» تفسير اين عبادت يك‏طرفه در ادامه آيه آمده است، كه اگر خيري به آنان رسد دلگرم مي‏شوند، اما اگر ناخوشايندي به آنان رسد چهره درهم مي‏كشند و دگرگوني در عقيده و ايمان و عمل پيدا مي‏كنند.
12. حج، 24: وهدوا الي الطيّب من القول و هدوا الي صراط الحميد «با سخناني پاكيزه هدايت شده‏اند و به راهي شايسته راهنمايي مي‏گردند».
اولاً «الي الطيب» است، يعني «به سخناني پاكيزه» نه «با سخناني پاكيزه».
ثانياً «صراط الحميد» مضاف و مضاف اليه است و در اصل «صراط اللّه‏ الحميد» بوده، نه صفت و موصوف، والاّ بايد «الصراط الحميد» مي‏بود. بنابراين «به راه خداي ستوده» صحيح است.
13. مؤمنون، 67: مستكبرين به «در برابر آيات ما كبر ورزيديد.» بي‏توجه به اينكه ضمير «به» است نه «بها» كه به آيات برگردد. مفسران گفته‏اند ضمير «به» يا به «نكوص» كه در آيه قبل (فكنتم علي اعقابكم تنكصون) آمده برمي گردد يا به حرم و بيت خدا كه در شأن نزول آيه ذكر گرديده. يعني با اين نكوص خود و يا با دور يكديگر به گِرد خانه خدا نشستن، استكبار مي‏ورزيديد.
14. مؤمنون، 77: حتي اذا فتحنا عليهم باباً ذا عذاب شديد اذا هم فيه مبلسون «تا اين كه دري از عذاب شديد بر آنها گشوديم كه ديگر از هر طرف مأيوس شدند».
در اينجا به كلمه «اذا» توجه نشده كه ظرف زمان مستقبل است و اگر بر سر فعل ماضي درآيد معناي آن را به فعل مستقبل تبديل مي‏كند، و بايد چنين ترجمه شود: «(اين طغيان و سركشي آنان ادامه مي‏يابد) تا چون دري از عذاب شديد بر آنها گشاييم، ناگاه در آن عذاب نوميد گردند» كه اشاره به مرگ و عذاب آنان در آخرت است.
15. فرقان، 8:... و قال الظالمون ان تتّبعون الاّ رجلاً مسحوراً «و ستمگران گفتند: شما فقط از مردي جادوگر پيروي مي‏كنيد». در اينجا مسحور (جادو شده)، به صورت ساحر (جادوگر) ترجمه شده است.
16. نمل، 60 تا 64: اَمّن خلق السموات والارض... امّن جعل الارض قراراً... امّن يجيب المضطرّ اذا دعاه... امّن يهديكم في ظلمات البرّ و البحر... امّن يبدؤ الخلق ثم يعيده... «آيا چه كسي آسمانها و زمين را آفريده... آيا چه كسي زمين را محل آرامش قرار داده... آيا چه كسي دعاي مضطر را مستجاب مي‏كند...» تا آخر.
اشتباه اين ترجمه از اشتباهات رايج در برخي ترجمه‏هاست كه متأسفانه پس از نقد آن در مقالات متعدد، باز هم مترجم گرامي ما دچار آن گرديده است. اشتباه در اين است كه «اَمَّنْ» كه مركب از «ام» و «مَن» است با «اَمَن» كه مركب از همزه استفهام و «من» است اشتباه گرفته شده و دومي به جاي اولي ترجمه شده است.
صحيح آن اين است كه خداوند در آيه 59 مقايسه‏اي ميان اللّه‏ تعالي و بتهايي كه مشركان مي‏پرستند به عمل آورده و مي‏فرمايد: اللّه‏ خير امّا يشركون «آيا خداي يگانه بهتر است يا آنچه مشركان شريك او مي‏سازند؟» سپس اين مقايسه را ادامه مي‏دهد كه آيا آنچه مشركان مي‏پرستند بهتر است يا كسي كه آسمانها و زمين را آفريده و...
بنابراين ترجمه صحيح آن است كه به جاي «آيا چه كسي»، «يا آن كسي كه» گذاشته شود.
17. نمل، 82: و اذا وقع القول عليهم اخرجنا لهم دابّة من الارض تكلّمهم ان الناس كانوا بآياتنا لايوقنون «و هنگامي كه وعده عذاب فرا مي‏رسد، جنبنده‏اي را از زمين براي آنان خارج مي‏كنيم كه با آنها اين گونه سخن مي‏گويد: مردم آيات ما را باور نكردند».
در اين آيه جمله «اَنَّ الناس...» كه براي تعليل است مقول «تكلّمهم» دانسته شده، در حالي كه اگر چنين بود بايد «اِنَّ الناس» به كسر همزه باشد، زيرا «انّ» بعد از ماده قول مكسور است. تازه به قول علامه طباطبايي (ره) اگر مكسور بود، باز هم براي تعليل بود و نيازي به تقدير لام نبود. البته برخي از مفسران مانند مراغي (ج 20، ص 22) نيز اشتباه مترجم محترم را مرتكب شده‏اند. به هر حال، صحيح آن است كه «اَنَّ الناس» در مقام تعليل است و در واقع «لأنّ الناس» بوده و معناي آيه چنين است: «جنبنده‏اي را از زمين براي آنان خارج مي‏كنيم كه با آنان سخن گويد، زيرا مردم آيات ما را باور نمي‏كردند (و اكنون با ارائه اين موجود غير عادي، مجبور به ايمان مي‏گردند)».
18. عنكبوت، 3:... فليعلمنّ اللّه‏ الذين صدقوا وليعلمنّ الكاذبين «... بايد خداوند بداند چه كساني راست مي‏گويند و چه كساني دروغگو هستند». لام در «فليعلمن» كه مفتوح است و براي تأكيد، لام مكسور كه براي امر است گرفته شده، در صورتي كه اگر چنين بود بايد «فَلْيعلمنّ» به سكون لام باشد، زيرا لام امر هنگام وصل ساكن مي‏شود، مانند «لِيضرب» كه مي‏شود «فَلْيضرب». و اگر لام تعليل بود بايد «فَلِيعلمنّ» به كسر لام مي‏بود، علاوه آنكه در اين صورت نون تأكيد لازم نداشت.ترجمه صحيح چنين است: «البته خدا راستگويان را مي‏شناسد و دروغگويان را نيز مي‏شناسد (و امتحان او براي تحقق خارجي اين علم است؛ يعني مي‏خواهد راستگويان را از دروغگويان متمايز سازد)».
19. يس، 6: لتنذر قوماً ما انذر آباؤهم «تا مردمي را بيم دهي كه پدرانشان نترسيدند». در اينجا «ما انذر» (بيم داده نشدند) به (نترسيدند) ترجمه شده است!
20. يس، 12: انا نحن نحيي الموتي و نكتب ما قدّموا وآثارهم... «ما هستيم كه مرده‏ها را زنده مي‏كنيم و آثار از پيش تهيه شده آنان را مي‏نويسيم...».
در اين آيه شريفه دو مورد ذكر شده كه مكتوب واقع خواهد شد، يكي «ماقدموا» يعني كارهايي كه پيش فرستاده‏اند و منظور اعمالي است كه در زمان حيات خويش انجام داده‏اند، و ديگر «آثارهم» كه منظور سنّتهاي نيك يا بدي است كه از خود به يادگار نهاده‏اند و در ثواب يا وزر و وبال عمل‏كنندگان به آنها شريكند، و يا منظور صدقه‏هاي جاريه‏اي است كه پس از مرگ آنان مورد استفاده ديگران قرار مي‏گيرد و ثواب آن در نامه عمل ايشان نيز ثبت مي‏گردد. اما در ترجمه مذكور يك مورد بيشتر ذكر نشده آن هم غلط، زيرا «آثار از پيش تهيه شده» معني ندارد، چرا كه «آثار» جمع «اثر» به معناي پيامدهاست، و پيامد چيزي است كه به دنبال مي‏آيد و بعداً به آن عمل مي‏شود، نه آنكه از پيش تهيه شده باشد.
21. يس، 19: قالوا طائركم معكم ائن ذكّرتم «گفتند فال بدتان مال خودتان اگر بفهميد».
در اين ترجمه اولاً «ائن» كه مركب از همزه استفهام و اِن شرطيه است، همزه استفهام آن حذف گرديده و جمله قبل از آن جزاي «اِن» شرط قرار گرفته؛ ثانياً «ذكّرتم» به «بفهميد» ترجمه شده است. در صورتي كه همزه استفهام قبل از انِ شرطيه قرار دارد و جزاي شرط هم محذوف است و ترجمه صحيح آيه چنين است: «گفتند فال بدتان با خود شماست، آيا اگر شما را يادآور شوند (باز هم فال بد مي‏زنيد و رسولان الهي را تهديد به سنگسارشدن مي‏كنيد)؟»
22. يس، 70: لينذر من كان حيّاً و يَحقّ القولُ علي الكافرين «تا با آيات آن، زندگان پند گيرند و بر كافران اتمام حجت شود». در اين ترجمه دو اشكال وجود دارد:
1. فاعل در «لينذر» «مَن» گرفته شده و فعل آن لازم قلمداد گرديده است. البته اين اشتباه شايد ناشي از مراجعه به تفسير مراغي (جزء 23، ص 31) باشد كه گفته: «اي لينتفع بنذارته من كان حيّ القلب....» ولي روشن است كه «لينذر» از باب افعال و متعدي است و فاعل آن ضمير مستتري است كه يا به رسول خدا (ص) برمي‏گردد و يا به «ذكر و قرآن مبين» كه در آيه قبل آمده و «مَن» مفعول آن است.
2. «يحق القول» به معناي اتمام حجت گرفته شده، در صورتي كه به معناي ثبوت و سزاواري عذاب آخرت است. بنابراين معناي صحيح آيه چنين مي‏شود: «تا هر كه را زنده دل است بترساند، و عذاب الهي بر كافران ثابت و سزا گردد».
23. زمر، 6: وانزل لكم من الانعام ثمانية ازواج «و براي شما هشت نوع از چهارپايان ايجاد نمود».
چهار نوع بيشتر نيست كه هشت جفت (چهار جفت نر و ماده) مي‏شود، و آن چهار نوع عبارتند از: شتر، گاو، گوسفند و بز. بنابراين «هشت جفت» صحيح است نه «هشت نوع».
24. ذاريات، 58: ان اللّه‏ هو الرزاق ذوالقوة المتينُ «زيرا كه خداوند خود روزي دهنده و داراي قوتي محكم است».
در اينجا «المتين» كه مرفوع و خبر سوم «انّ» است به صورت مجرور و صفت «قوت» ترجمه شده، در صورتي كه اگر چنين بود بايد «المتينة» مي‏بود تا صفت با موصوف تطبيق كند. ممكن است پاسخ دهند كه گاه مضاف از مضاف‏اليه يا به عكس، كسب تأنيث يا تذكير مي‏كند و شايد در اينجا «متين» صفت «قوّت» باشد و از «ذو» كسب تذكير كرده است. ولي در پاسخ بايد گفت: اگر چنين چيزي در اينجا مصداق داشته باشد، بايد «المتين»ِ مجرور قرائت شود، در صورتي كه مرفوع قرائت گرديده است. بنابراين ترجمه صحيح چنين است: «همانا خداوند است كه روزي دهنده است و هم اوست كه سخت نيرومند و مستحكم است».
25. ذاريات، 59: فان للذين ظلموا ذَنوباً مثل ذَنوب اصحابهم... «براي ستمكاران گناهاني همانند گناهان يارانشان هست...».
باز هم بي‏دقتي ديگر، زيرا «ذَنوب» كه به فتح ذال و به معناي «نصيب و بهره» است، به صورت «ذُنوب» كه به ضم ذال و جمع «ذنب» به معناي گناهان است خوانده شده و ترجمه گرديده است!
26. قمر، 14: تجري بأعيننا جزاءً لمن كان كُفِر «كشتي زير نظر ما حركت مي‏كرد، و طوفان پاداش كافران بود».
«كُفِر» كه فعل مجهول است، به صورت «كَفَر» فعل معلوم ترجمه شده و «طوفان» به عنوان پاداش دانسته شده در حالي كه «جريان كشتي زير نظر خداوند» عنوان پاداش داشته است. صحيح آن چنين است: «كشتي زير نظر ما حركت مي‏كرد و اين پاداش كسي بود كه به او كفر ورزيدند (يعني نوح عليه‏السلام)».
27. قمر، 24: انّا اذاً لفي ضلال و سعر «اگر چنين كنيم، در گمراهي سختي افتاده‏ايم». كلمه «سعر» ترجمه نشده، و آن يا به معناي شعله‏هاي آتش است و يا جنون ؛ و معناي دوم مناسب‏تر است.
28. قمر، 31: ... فكانوا كهشيم المحتظر «و همگي چون گياه خشك پراكنده شدند». كلمه «المحتظر» ترجمه نشده و آن به معناي صاحب حظيره و آغل است. ترجمه صحيح: «و همگي به صورت گياه خشكي كه صاحب آغل براي گوسفندانش تهيه مي‏كند درآمدند».
29. الرحمن، 12: والحبّ ذوالعصف و الريحانُ «و حبوباتي كه داراي ساقه و برگ است كه به صورت كاه درمي‏آيد». در اين آيه كلمه «الريحانُ» ترجمه نشده است، و آن به معناي گياه خوشبوست.
30. الرحمن، 24: و له الجوار المنشئات في البحر كالأعلام «و براي اوست كشتيهاي ساخته شده كه در دريا به حركت در مي‏آيند و همچون كوهي هستند». در اينجا «المنشئات» به معناي انشاء شده و ايجاد شده ترجمه گرديده است، در صورتي كه به معناي «المرفوعات» است، يعني كشتيهايي كه بادبان آنها برافراشته شده است و مانند كوه‏هاي سر به فلك كشيده در حركت است. اگر بزرگي خود كشتي منظور بود، تشبيه آن به كوه كه سمبل بلندي و برافراشتگي است معني نداشت.
البته اين اشتباه در برخي تفاسير هم راه يافته است مانند تفسير الميزان 19 / 100 كه گويد: «والمنشئات اسم مفعول من الانشاء و هو احداث الشي‏ء و تربيته». و در تفسير مراغي جزء 27 / 110 گويد: «المنشئات: اي المصنوعات» ولي در بخش تفسير آيه (ص 113) بر خلاف اين بيان تفسير كرده و گويد: «اي و له السفن الكبار التي رُفعت شُرَعها في الهواء كالجبال الشاهقة» كه منظور كشتيهاي بادبان برافراشته است.
اينها مواردي از اغلاط موجود در اين ترجمه است كه قريب به اتفاق آنها از عدم دقت در مسائل ادبي سرچشمه گرفته است. قابل ذكر است كه اغلاط ديگري نيز در اين ترجمه هست كه در اين نقد آورده نشده است، از قبيل مواردي كه فعل غايب به حاضر ترجمه شده، مانند يس 66، ملك 7، ذاريات 59، و نيز مواردي كه شرط آمده و جزاي آن ذكر نشده، مانند يس 45 و دهها مورد ديگر از اين گونه اغلاط كه مي‏توان همه را حمل بر سهل‏انگاري و عدم بازبينيِ ترجمه نمود.

مقالات مشابه

پاسخ به نقد

نام نویسندهحسین استاد‌ولی

نقد و بررسى ترجمه حسين استادولى

نام نویسندهبهاءالدین خرمشاهی